افزایش آمار شهدای غزه به ۳۹ هزار نفر بیانیه وزارت دفاع روسیه درباره رزمایش امداد و نجات دریایی ۲۰۲۴ در دریای خزر تکذیب دستور اژه‌ای درباره توقف آزادسازی قیمت بلیت هواپیما مراسم تحلیف رئیس جمهور با حضور قطعی ۵ رئیس‌جمهور و ۱۰ رئیس مجلس از سراسر جهان برگزار می‌شود افزایش خیره کننده کمک‌ به دموکرات‌ها بعد از اعلام انصراف بایدن رزمایش امداد و نجات و امنیت دریایی ۲۰۲۴ به پایان رسید زاکانی به تهدید استعفای دسته‌جمعی برخی از اعضای شورای شهر تهران پاسخ داد نماینده ولی‌فقیه در سپاه: هیچ زمانی جبهه استکبار مثل امروز در نقطه ضعف و احساس شکست نداشته است صدور کیفرخواست برای علی‌اکبر رائفی‌پور (یکم مرداد ۱۴۰۳) نماینده مردم مشهدوکلات در مجلس شورای اسلامی: بیانات رهبری مسیر مجلس را برای رأی به وزرا روشن کرد سی‌ان‌ان می‌گوید که مشکلات مرتبط با سلامتی دلیل انصراف بایدن نبوده است رزمایش مشترک ایران و روسیه؛ شلیک های تمرینی به اهداف دریایی پیام اعتراضی یمن به شورای امنیت درباره تجاوزات اسرائیل به الحدیده دیدار محسن رضایی و مسعود پزشکیان؛ توصیه‌های رضایی به رئیس جمهور منتخب ملت خاندوزی: دریافت تنخواه از بانک مرکزی برای اولین بار صفر شد سربازان اعزامی شهریور ۱۴۰۳ بخوانند | اعلام مشوق های ویژه «سرباز ماهر» حضور بیش‌از ۳ هزار ایرانی در زندان‌های ترکیه صدور یک میلیون و ۶۶۰ هزار روادید برای سفر اتباع خارجی به ایران در سال ۱۴۰۲ دیوان محاسبات با ۲۹ متقاضی ثبت نام برای ریاست | ثبت نام ۲۲ نفر برای پست دادستانی دیوان تونس خواستار توقف فوری نسل‌کشی فلسطینی‌ها شد
سرخط خبرها

من و بابک و آریو

  • کد خبر: ۲۲۲۴۸۹
  • ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۲
من و بابک و آریو
چند روز است از عملیات وعده صادقمان می‌گذرد و من حس غرور و افتخار می‌کنم. سپاه و ارتش برادرند و قطعا این افتخار حال امرای ارتش را هم خوش کرده است.

من سرباز ارتش بودم، نیروی دریایی اش، خیلی دیر خدمت رفتم، هی لفتش دادم که دری به تخته بخورد که یا معاف شوم یا بخرم که نه دری بود و نه تخته‌ای فلذا در حالی که دخترم سه سالش بود عازم خدمت شدم. دروغ چرا روز‌های سخت و تلخی بود روز‌هایی پر از محرومیت و محدودیت آن هم فقط به دلیل اهمال کاری و تسویف خودم.

یکی از چیز‌هایی که شارژم می‌کرد و وسط سختی‌ها و بی خوابی‌ها و فشار‌های مهم جسمی و روحی تسکینم می‌داد این عبارت دو کلمه‌ای بود، ارتش ایران. این نام آن قدر شعف به جانم می‌ریخت آن قدر کیفورم می‌کرد که همه آن سختی‌ها را می‌شست و می‌برد. صبح‌ها وقتی مراسم صبحگاه را برگزار می‌کردیم، پرچم آرام آرام با نوازش نسیم بالا می‌رفت و ما خبردار و شق و رق دست چسبیده بیخ گوش سرود ملی را می‌خواندیم و بی پلک زدن چشم می‌دوختیم به اوج گرفتنش لذتش با کمتر لذتی در زندگی ام قابل توصیف است. 

شب‌ها در اوج خستگی و کوفتگی و درست چند پلک قبل از بی هوش شدن زل می‌زدم به کفی تخت بالایی که سقف تخت من بود و همان طور که یادگاری‌های دوره قبلی‌ها را نگاه می‌کردم به این فکر می‌کردم من هم سربازی از ارتش ایرانم. به این فکر می‌کردم که روز قیامت رعناجوانی گرده دریده و دست و پا قطع دست بر شانه ام می‌گذارد و می‌گوید چطوری سرباز و من می‌پرسم شما و او می‌گوید، مثلا من آریو ام یا بابکم یا سیامکم یا شهرام.

سربازی از ارتش ایران در جنگ چالدران یا جنگ ممسنی یا جنگ با عثمانی و روم و روس و افغان. من سرباز بودم و فدای وطن شدم تو برای ایران چه کردی و من سر پایین خواهم انداخت که هیچ. سرباز بودم و غر زدم و گله کردم و ناراضی بودم. تقویم را ورق می‌زدم برای انتخاب مناسبتی و پدیده‌ای برای نوشتن که دیدم روز ارتش است.

 چند روز است از عملیات وعده صادقمان می‌گذرد و من حس غرور و افتخار می‌کنم. سپاه و ارتش برادرند و قطعا این افتخار حال امرای ارتش را هم خوش کرده است. روز ارتش را به همه سربازها، همه راننده ها، همه امرا و فرماندهان و یگان‌های آشکار و پنهان ارتش تبریک می‌گویم و باافتخار عرض می‌کنم که یازده ماه و بیست و یک روز هم لباس شما بوده ام.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->